مقدمه: کارل پوپر را اگر مشهور ترین فیلسوف علم بنامیم بیراه نگفته اییم.وی در بخش نخست کتاب متاخرخود بنام «زندگی سراسر حل مسئله است»به بحثی منطقی در ضرورت تقدم مسئله بر مشاهده درسیستم سه مرحله ای حل مسئله می پردازد.این نوشتار قصد دارد با نقد مقدمات پوپردر ابطال نظریه سنتی تقدم مشاهده بر مسئله ابطالی برمهر ابطال وی بر نظریه قدیم علم باشد.بنابراین به ناچار به تشریح بخش نخست از این کتاب که در اصل متن سخنرانی وی بوده است خواهیم پرداخت سپس به نقد این مواضع می پردازیم.
منطق و تکامل نظریه ی علمی
مفروضات بنیادی پوپر دو قضیه را شامل می شود.
اول: اینکه معرفت علمی پدیده زیست شناختی است که از معرفت پیشا علمی می آید
دوم : مدل سه مرحله ای تکاملی داروین شامل تغییر شرائط زیستی موجود زنده(ایجاد مسئله)،ایجاد تغییرات ژنتیکی (راه حل های مسئله)ودر آخر حذف موجود ناسازگار(حذف) در منطق علم نیز قابل کاربرد است.با این تفاوت که معرف حیوانی و پیشا علمی جزمی است اما علمی به ابطال پذیری نتیج خود آگاه است.
پوپر متاثرازفیلسوفان یونان باستان شروع علم را حیرانی ،تعجب ویا به عبارتی مسئله می داند.درواقع درلفافه حرف پایانی را که قصد اثبات آنرا دارد می زند در ادامه تمامی جانداران رااز اصحاب علم و روش علمی ، انسانهای معمولی دارای عقل سلیم وحتا آمیب ها رابه درپیش گرفتن رویه ایی برای ادامه حیات که آنرابا دستگاه منطقی سه مرحله ای 1- طرح مسئله 2- راه حل های بکار گرفته شده 3- فرایند حذف نسبت می دهد.
یک مسئله در حیوان زمانی پدید می آید که یک انتظار خطا از آب درآمده باشد اینجاست که با حرکات آزمایشی برای جایگزینی این انتظار غلط با انتظار جدیدفعالیت می کند.در حقیقت روش های طبیعی و غریزی گیاهان و حیوانات با مواجهه با مسئله جدید که همان عدم ارضای نیازاست باانجام تلاش های متفاوت دیگر منجر به ادامه حیات ویا مرگ می شود.
نقطه شروع هر تحول جدیدی در علم یک مسئله یا موقعیت مسئله آفرین است.علیرغم نظریه قدیمی علم که سنگ بنای علم را مشاهده حسی می داند پوپر با یک مثال ساده نشان می دهد که دعوت به مشاهده با این جمله که «لطفا مشاهده کنید؟»با این سوال بنیادی و مهم که «چه چیز را مشاهده کنم» مواجه می شود.به عبارت دیگر تقاضای مسئله ای برای مشاهده یادآور این نکته بنیادی است که اساسا موضوعی برای مشاهده باید باشد تا مشاهده معنی دار شود حتا اگر آن مسئله مورد علاقه مشاهده گر نباشد.
مسئله مشاهده یا مشاهده مسئله
قبل از هرچیز لازم است با حقیقتی باور نکردنی مواجه شویم و آن اینکه با قبول ارجحیت مسئله بر مشاهده، پوپر به نوعی دردام ایده آلیسم در غلتیده است ،فیلسوف مدافع پوزیتیویسم سنگ بنای نظریه انتقادی خودرا در ایده آلیسم گذاشته است و این چیزی است که خود به آن تلویحا معترف است اما پیروزی را در نهایت از آن واقعیت و حقانیت واقعیت می داند.اگرچه در پایان نیز می توان خرده گرفت که واقعیت ها مخصوصا در عاوم انسانی چندان شسته و رفته نیستند ودوباره دست به دامان ذهنیت ها ونظریه ها می شوند.
اما نکته اصلی در این نوشتار اینست که دستور «این را مشاهده کن»یا همان ایراد مسئله در کنش علمی یا غیر علمی وسپس مشاهده نیمی از ماجرای منطقی است نیمه نا گفته آن اینجاست که اولا پوپر نمی گوید گوینده چگونه به این مسئله رسیده است.اگر این جمله را هزاران بار نیز به زنجیره های واپسین برگردانیم به جایی جز مشاهده یک مسئله توسط یک شخص نمی رسیم.این قابلیت بکارگیری ابزار پیشرفته ای بنام زبان است که اجازه مقایسه و همسانی سیر تکاپوی ذهنی انسان و حیوانات دیگررااز ما می گیرد.
پوپر از نقش زبان در انتقال مسائل مشاهده شده به دیگران عمدا یا سهوا سخنی به میان نمی آورد. به زبان در ادامه ودر راستای ابطال گرایی نتایج قبلی ودر قالب مدل چهار مرحله ای نقد وتکاپوی علمی بر اساس نظریه ها و کارهای قدیمی می پردازد .
پوپر در قسمت دیگری از کتاب می گوید«مسائل پیشاعلمی و علمی در وهله اول و به لحاظ ماهوی عملی هستند» پس چگونه مساله هارا پیشاپیش امور عینی وقابل مشاهده قرار می دهد . بنابراین مسئله ها در ابتداعینی هستندنه ذهنی ،به عبارت بهتر همان گونه که جانوران در بکارگیری اعمال ذاتی خود نتیجه عملی نمی گیرند دچار مسئله می شوند به تکاپو برمی خیزند(غیر آگاهانه) اماسوال مهم اینجاست که انسان قادر به مشاهده مسائل خود نیست و بایستی ندای غیبی در گوش او مسائلش را که به گفته خود پوپر از قضا عملی نیز هستند به او نشان دهد.
مرجع: پوپر،کارل،1383،زندگی سراسر حل مسئله است،ترجمه شهریار خواجیان،تهران :نشر مرکز.
نوشتهی جواد مسکینی
منبع: انسانشناسی و فرهنگ