دکتر مهدی گلشنی مدیر دانشکده فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف: «زمانی فکر میشد که علم و فناوری برطرف کننده جمیع مشکلات بشری هستند و لذا دانشگاهها توجه خود را صرفاً به حوزههای علم و فناوری معطوف میداشتند. وقوع دو جنگ جهانی در قرن بیستم این برداشت را تضعیف کرد و لذا بعد از جنگ جهانی دوم، جهان غرب سراغ علوم انسانی رفت و معلوم شد گرچه جوامع انسانی نمیتوانند بدون علم و فناوری زندگی کنند، اما آنها بدون علوم انسانی هم نمیتوانند زندگی کنند. علم و فناوری به ما میآموزد که چه کارهایی میتوانیم بکنیم، اما علوم انسانی به ما کمک میکنند که بفهمیم چه باید بکنیم.
به همین جهت در چند دهه اخیر بعضی از کشورهای غربی دروس اخلاق، فلسفه، جامعه شناسی، مردمشناسی و… را تحت عنوان «علوم انسانی مهندسی» وارد برنامههای مهندسی خود کرده و مقرر کردهاند که هر دانشجوی مهندسی تعدادی از دروس علوم انسانی و علوم اجتماعی را یاد بگیرد تا بتواند نقش موثرتری در جامعه خود ایفا کند. از نظر آنها علوم انسانی، مهندسانی میسازد که بهتر میتوانند با مسائل پیچیده زندگی روبهرو شوند.
واقعیت این است که فناوری در خلاء انسانی مطرح نیست و برای انسانها مطرح است و حل مسائل انسانها و دغدغههای آنها باید هدف آن باشد. پس لازم است تغییر نگرشی نسبت به علم و فناوری حاصل شود و فناوریها به عوض آنکه صرفاً وسایل بهرهبرداری از منابع طبیعی و افزایش ثروت و قدرت باشند، به فهم طبیعت و رفع نیازهای مشروع انسانی هم کمک کنند و رفاه مشروع انسانها را مد نظر داشته باشند.
برای تامین این تغییر نگرش لازم است در جامعه اسلامی ما دانشگاهها به مطالعه رابطه فناوری و علم، فناوری و جامعه و فناوری و دین بپردازند و برای این منظور دانشکدههای علوم و مهندسی به دروس تخصصی خودشان اکتفا نکنند، بلکه به ابعاد فلسفی، جامعه شناختی و مردم شناختی حوزههای تخصصیشان نیز بپردازند.
بنابر این مهندسان نه تنها باید مسائل حوزه تخصصی خود را حل کنند بلکه باید منابع را اداره و برای آنها سیاستگذاری کنند و استفاده بهینه از فناوری در جوامع انسانی را مد نظر داشته باشند. این موضوع به تخصصی بیش از دروس صرف مهندسی نیاز دارد.
رویکرد کل نگرانه، مهندسان را قادر میسازد که در استفاده از دانش تخصصیشان انتقادیتر عمل کنند و نسبت به مسائل انسانی محیطی که در آن کار میکنند، حساستر باشند».
منبع: روزنامه اطلاعات