این نوشته خلاصهای است از مقالۀ The Normative Structure of Science اثر رابرت مرتون. این مقاله به اعتقاد بسیاری مهمترین مقالۀ مرتون است و به نوعی شناختهشدهترین اثری است که در حوزۀ جامعهشناسی علم نگاشته شده است. این مقاله نخستین بار به سال ۱۹۴۲ در نشریۀ Journal of Legal & Political Sociology با عنوان “علم و تکنولوژی در یک نظام دموکراتیک” به چاپ رسید. آمار ارجاعات و کارنامۀ پژوهشی مرتون را می توانید از اینجا و آمار ارجاعات و میزان رشد نسبیِ ارجاعات به این مقاله را نیز از اینجا ملاحظه کنید.
مقدمه؛ علم و جامعه
رابرت مرتون در نخستین بخش از مقالۀ “ساختار هنجاری علم” تلاش میکند این موضوع را توضیح دهد که چه شد که دانشمندان وابستگی خودشان به انواع خاصی از ساختار اجتماعی را دریافتند؟ او معتقد است برخی حملات و انتقاداتی که به مفهوم عقلانیت صورت گرفت انگارۀ اساسیِ یکپارچه بودن (Integrity) علم را هدف گرفته بود. همچنین برخی رخدادهای تکاندهنده، برخی دانشمندان را جوری به خود آورد که مجبور شدند در وظایف و علایقشان دقیقتر شوند.
او در ادامه چهار معنا از علم را برمیشمرد:
- مجموعهای از روشهای مشخص، که به وسیلۀ آنها معرفت حاصل میشود.
- انباشتی از معرفت که از بهکارگیری این روشها ریشه گرفته است.
- مجموعهای از ارزشهای فرهنگی و آدابی که فعالیتهای علمی را سازمان میدهند.
- هر ترکیبی از تعریفهای گفته شده.
مرتون علم را به مثابه یک نهاد اجتماعی در نظر میگیرد و اذعان میکند در این مرحله کاری به روششناسی علم ندارد. به این معنا که بین اقتضائات روشی و ضروریتهای اخلاقی، که هردو فعالیتهای علمی را تدبیر و اصلاح میکنند، او دومی را برای بررسی انتخاب میکند. همچنین مرتون به دستاوردهای پژوهشهای علمی نیز توجه ندارد و صرفا الزامات نهادی را مد نظر قرار میدهد.
اخلاقیات علم (The Ethos of Science)
تعریف مرتون از خلقیات علم این است: “مخلوط هماهنگ موثری از ارزشها و هنجارهایی که برای دانشمند الزاماتی را به همراه دارد.” هنجارها نیز در قالب توصیهها، نهیها، ترجیحات و مجوزها بیان میشوند. مرتون میگوید آدابِ (mores) علم ضروری، مقیدکننده و الزامآورند، نه فقط به این علت که آنها از نظر کارائی روششناختی موثر هستند، بلکه به این علت که درست و خیر محسوب میشوند. بدین ترتیب میتوان گفت مرتون روششناختی علمی را از دیدگاه اخلاقی بررسی میکند و اخلاقیات علمی یا هنجارهای فعالیت دانشمندان را دارای جنبههای روششناختی و فنی میداند.
عناصر اساسی اخلاقیات علم
مرتون مهمترین عناصر اخلاقیات را به دلیل ضرورت کارکردیشان، الزامات نهادی (institutional imperatives) مینامد، برمیشمرد:
۱٫ عامگرایی (Universalism)
بر اساس این الزام، علم کاملا مستقل از مرزهای ملّی، نژادی و اعتقادی بوده و دعاوی حقیقت را، صرف نظر از منابع آنها، میباید در معرض معیارهای غیرشخصی اعتبار قرار داد. پذیرش یا رد دعاوی علمی افراد ربطی به صفات شخصی یا ویژگیهای اجتماعی، نژاد، ملیت، مذهب و طبقۀ آنها ندارد. عینیت علمی در مقابل معیارهای خاصگرایانۀ اعتبار (particularistic criteria of validity) مقاومت میکند. الزام عامگرایی به طور عمیقی ریشه در ذات غیرشخصی علم دارد. مرتون در اینجا، سازگاری اقتضاء و اخلاق (expediency and morality) را مورد تأکید قرار میدهد. هنجار اخلاقی عامگرایی وصول به هدف نهادی، یعنی پیشرفت دانش، را ممکن میسازد.
۲٫ کمونیسم (communism)
منظور مرتون از کمونالیسم یا کمونیسم نشان دادن سرشت اجتماعی دانش و مالکیت عمومی بر تولیدات علمی است. یافتههای جوهری علم محصول همکاری اجتماعی و جهانیاند و بنابراین به جامعۀ کلی و به بشریت تعلق دارند. منطق اخلاقیات علم، دانش را همچون میراثی مشترک تلقی میکند و حقوق مالکیت را در نهاد علم به حداقل خود کاهش میدهد. جدالهای مربوط به حق تقدم (priority) در دنیای علم، محصول تاکید نهادی بر اصالت و ابتکار (Originality) است، که همکاری رقابتآمیز را مشروع میسازند. گرچه نتایج رقابت به اجتماع تعلق میگیرد ولی احترام و تقدیر (prized and secrecy) نیز نصیب تولیدکنندگان آنها میشود. عمومیت دانش با الزام تبادل یافتهها مرتبط است. کارکرد انتشار نتایج تحقیقات علمی و انتقال یافتهها، به هدف نهادی توسعۀ مرزهای دانش کمک میکند.
۳٫ بیغرضی (Disinterestedness)
مرتون با تمایز سطوح تحلیل انگیزشی و نهادی توضیح میدهد که بیغرضی معادل دگرخواهی و رفتار غرضمندانه معادل خودخواهی نیست. دانشمندان ممکن است مجموعهای از انگیزههای شخصی همچون شوق معرفتجویی، کنجکاوی فارغانه، علاقه به خیر عمومی و بشردوستی داشته باشند، ولی در اینجا، منظور تاکید بر خصلت هنجاری بیغرضی همچون یک الگوی متمایز کنترل نهادی مجموعۀ وسیع و متعارض انگیزههای شخصی است، که رفتار دانشمندان را جهت میدهد. دانشمندان علیرغم تفاوت در انگیزههای فردی خود، تا جایی که این هنجار نهادی را درونی کردهاند، سازگاری با آن را به نفع خود مییابند. فقدان واقعی فریب در تاریخچۀ علم، که در مقایسۀ با سایر قلمروهای فعالیت استثنایی به نظر میرسد، به کیفیات شخصی دانشمندان نسبت داده میشود. گویا دانشمندان را باید در ویژگیهای متمایز و معین خود علم جستجو کرد. تقاضا و الزام بیغرضی، بنیان محکمی در عمومی بودن و آزمونپذیر بودن علم دارد. هنجار بیطرفی در عمل به وسیلۀ مسئولیت نهایی دانشمندان در قبال نظارت همکاران خود، حمایت میشود و تحقق مییابد.
۴٫ شکاکیت سازمانیافته (Organized skepticism)
تعلیق قضاوت تا آشکار شدن واقعیتها و بررسی بیطرفانۀ حدسها برحسب معیارهای تجربی و منطقی، از ویژگیهای نهاد علم است. پژوهشگر در هنگام تحقیق، دوگانگی اموری که مورد احترام غیرانتقادیاند و اموری که میتوانند مورد تحلیل عینی قرار گیرند، را رعایت نمیکند. این امر منبع طغیانهای عامه در مقابل به اصطلاح تجاوز علم به سایر حوزهها میباشد. زیرا به نظر میرسد که اکتشافات و پژوهشهای علمی جزمیات ویژۀ کلیسا، دولت و اقتصاد را بیاعتبار میسازند و توزیع جاری منابع قدرت را تهدید میکنند.
[در نگارش بخشهایی از این مقاله از این منبع استفاده شده است. (مخصوصا در انتخاب برگردانها برای واژههای انگلیسی و در توضیح عناصر هنجاری علم): قانعی راد، محمد امین (۱۳۸۴) – جامعه شناسی رشد و افول علم در ایران – مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور – تهران: صص ۱۳۶ تا ۱۳۸]
نوشته ی عطا حشمتی
برگرفته از فلسفه علم شریف