چنین نیست که تدین افراد به ادیان مختلف منجر به آن شود که گوهر مشترک انسانیشان که منبع اصلی نیازهای مشترکی است که آنان در طول حیات با آن مواجه میشوند، دستخوش تغییر و دگرگونی شود. به عبارت دیگر وجود گوهر مشترک انسانی موجب میشود اکثر محصولات تکنولوژیک در ورای مرزهای محل ابداع اولیه مورد بهرهبرداری قرار گیرد و به این اعتبار شمار فناوریهایی که صرفا برای گروههای خاصی از افراد کاربرد داشته باشد، چندان زیاد نخواهد بود.
علی بزرگیان: کتاب «چهارمین موج توسعه علمی- فناورانه و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن در ایران» را میتوان ادامه کتاب «فناوری، فرهنگ و اخلاق» دانست. این کتاب حاوی آخرین پژوهش دکتر علی پایاست که با همکاری دکتر رضا کلانترینژاد انجام گرفته. در این کتاب چیستی فناوریهای همگرا و مفاهیم کلیدی فناوری، فرهنگ و اثرات اجتماعی آن بررسی شده است. به همین مناسبت گفتوگویی با علی پایا انجام دادهایم. بیشتر آثار پایا عمدتا در حوزه فلسفه تحلیلی جای میگیرند. او استاد مدعو دانشگاه وستمینستر انگلستان و محقق ارشد دانشکده علوم سیاسی و روابطبین الملل است.
*جناب دکتر، به عنوان اولین پرسش، انگیزه و دلیل اصلی شما برای انجام چنین پروژههای فکری چیست؟ آیا به دلیل رشد روزافزون فناوریهای نوین بوده یا دلیل نگارش، مشاهده تاثیرات فرهنگی آن روی جامعه؟
تولد چنین مجموعههایی هم معلول علتهای بیرونی بوده و همچنان که شما اشاره کردید متکی به بعضی دلایل است. علت بیرونی اصلی، پروژه گستردهای بود که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات اسلامی در دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی برای بررسی جنبههای مختلف تاثیرگذاریهای متقابل فرهنگ و فناوری در دستور کار قرار داده و از نگارنده نیز برای همکاری در اجرای آن دعوت به عمل آورده بود. اما دلیل اصلی برای پرداختن به این جنبه خاص از مسئله فراخ تاثیر متقابل فناوری و فرهنگ و نیز اتخاذ رویکرد ویژهای که برای تحلیل جنبه مورد اشاره در پیش گرفته شد، دلمشغولیهای نظری نگارنده بود که خود محصول تجربههای زیسته طولانی در ایران و اروپا و تامل جدی در هر دو پدیداری است که شما در پرسشتان مورد تاکید قرار دادهاید، یعنی هم رشد روزافزون فناوریهای نو و هم تاثیرگذاری گسترده آنها بر فرهنگ. نگارنده در سالهای اخیر از این توفیق برخوردار بوده که در مقام محقق در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و نیز مدرس درس مبانی فلسفی و اخلاقی سیاستگذاری علم و تکنولوژی در چند دوره در دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف و همچنین استاد مدعو در دانشگاه وستمینستر، از تعامل فکری پربرکتی با دانشجویان مستعد و نیز اصحاب نظر، درباره مسائل مربوط به آثار و نتایج رشد فناوریهای نو بهرهمند شود. این دادوستدهای معرفتی نیز در جلب توجه هرچه بیشتر به موضوعی که اشاره شد نقش داشته است.
* شاید برای بسیاری این پرسش به وجود بیاید که نگارش و انتشار چنین تحقیقاتی برای ایران زود است. به باور این دسته ایران هنوز در جایگاهی قرار نگرفته و هنوز از نظر تکنولوژی و رشد فناوریها به اندازهای نرسیده که آثار آن بر فرهنگ جامعه بررسی و تحلیل شود. نظر شما در اینباره چیست؟
باوری که به آن اشاره میکنید چندان دقیق نیست یعنی تکاپوهای فناورانه در مرزهای پیشرفته آ ن، در کشور به انجام میرسد. در بخشی از این تحقیق که با همکاری دکتر رضا کلانترینژاد به انجام رساندهام گفتوگوهای مفصلی دارد که با گروهی از محققان ایرانی که سرگرم انجام تحقیقات در حوزه دانش-فناوریهای همگرا یا شزان (شناختی، زیستی، اطلاعات و نانو) هستند انجام شده است. از این گذشته، دو جنبه از خصلتهای فناوریهای جدید، یعنی خاصیت نفوذکنندگی و توان علّی بسیار زیاد آنها، موجب میشود ما حتی اگر در قلمرو این فناوریها، هیچ نوع کار مولدی نیز انجام نمیدادیم، بازهم از تبعات و آثار اجتماعی و فرهنگی آن به دور نمیبودیم. شما به عنوان تنها یک نمونه، به نقشی که تلفنهای همراه دوربیندار و شبکههای اجتماعی اینترنتی در اطلاعرسانی درباره رویدادهای پس از انتخابات ریاستجمهوری ایفا کردند توجه کنید. درست است که ما کنترلکننده اینترنت نیستیم و فناوری تلفن همراه را عمدتا از کشورهای پیشرفته وارد میکنیم، با این حال، توان علّی این فناوریها بر ساختار روابط اجتماعی و فرهنگی ما تاثیر عمیق میگذارد و قدرت نفوذ فراوان آنها موجب میشود که گروهها و اقشار مختلفی (حتی کسانی که از حیث موقعیت اجتماعی یا محل زیست جغرافیایی) در زمره پیرامونیان به شمار میآیند و در مرکز قرار ندارند نیز در حوزه تاثیرگذاری آنها قرار گیرند.
*کاربرد پژوهشهای بنیادی در فناوری چیست؟
پژوهشهای بنیادی در فناوریها، خود پدیداری نوظهور است و محصول پیچیدهتر شدن شبکه معنایی-مفهومی-کارکردی هستاری است که از آن با عنوان «تکنولوژی» یاد میکنیم. توجه دارید که یکی از مشخصههای سیستمهای پیچیده و یکی از نشانههای ازدیاد درجات پیچیدگی سیستم، همین ظهور و برآمدن ظرفیتهای تازهای است که در مراحل پیشین هیچ نشانی از آنها به چشم نمیخورد. تا قبل از دهه 1980، پژوهشهای بنیادی صرفا در قلمرو دانشهای نظری به انجام میرسید. هدف این پژوهشها کشف ظرفیتها و استعدادهای propensities است که در دل طبیعت نهفته است. اما با رشد قابلیتهای فناورانه، توانایی آدمی برای ابداع و ایجاد ظرفیتها و استعدادهای تازهای که عینا در طبیعت یافت نمیشود (ولو آنکه اجزای آن جداجدا موجود باشند) به حدی رسیده که اکنون بررسی امکاناتی که در این عرصه تازه پیش روی آدمی قرار دارد، خود به موضوعی جدی برای تحقیق و پژوهش بدل شده است. برای مثال «کشف» یا دقیقتر «برساختن» عناصر تازه در جدول تناوبی عناصر (جدول مندلیف) در زمره پژوهشهایی است که به قلمرو پژوهشهای بنیادین فناورانه تعلق دارد. همچنان که توضیح داده شد، هدف پژوهشهای بنیادین در این عرصه، شناخت ظرفیتهایی است که آدمی توان خلق آنها را دارد. با شناخت این ظرفیتها، راه برای بهرهگیری از آنها برای تاثیرگذاری هرچه بیشتر در عرصههای متنوع واقعیت هموارتر میشود. از جمله دیگر مثالهایی که در این زمینه میتوان ارائه داد تولید انواع ساختارهای شیمیایی پیچیده برای ساخت داروهای موثر جهت درمان بیماریهای مختلف است. توجه کنید که در این حال جنبههای دانشی و نظری مسئله به خوبی شناسایی شده است. مثلا نوع بیماری و شیوه کلی رویارویی با آن شناخته شده است. اما بحث دراینباره که کدام ظرفیتها و توانهای علّی و استعدادها برای این مقصود باید به کار گرفته شود و این توانها چگونه باید تحقق یابند در قلمرو تحقیقات بنیادی فناوری جای دارد. پس از این شناخت، نوبت به تکاپوهای عملیتر و مهندسیتر برای ایجاد و تولید ظرفیتها در مقیاسهای صنعتی میرسد که مقولهای دیگر است. اما نکته حائز اهمیت در همه این موارد آن است که با همه درهمتنیدگی دانشها و فناوریهای بنیادی، همچنان مرز نظری این دو «برساخته» از یکدیگر متمایز است و نباید آن دو را با هم خلط کرد.
* فکر میکنید مناسبترین نهاد برای کنترل تکنولوژی کدام است؟ نهادهای مدنی یا همان موسسات غیردولتی؟ یا اساسا این وظیفه دولت است که در این راه قدم بردارد؟ در این کتاب و نیز کتاب پیشینتان چندینبار به این نکته اشاره کردهاید که با رشد دموکراسی و مردمسالاری دینی در جامعه، اندیشه کنترل تکنولوژی محقق میشود. پس به نظر شما کشورهایی که از نظر تکنولوژی رشد روزافزونی در سالهای اخیر داشتهاند مانند چین اما دموکراسی و نهادهای مدنی در آن رشد نیافته، از نظر کنترل این فناوریها به مشکل خوردهاند یا در آینده برخواهند خورد؟ نکته دیگر اشاره شما به مردمسالاری دینی است. آیا این بحث را تنها برای کشورمان ایران عنوان کردید؟ یا اصلا یک پرسش کلی نقش «دین» چه در رشد فناوریها و چه درباره کنترل تکنولوژی چیست؟ آیا اصلا میتوان پیوندی میان این دو متصور بود؟
این پرسش بسیار کلیدی است و پاسخی مبسوط به آن میطلبد. با این حال به مصداق آب دریا را اگر نتوان کشید… به اختصار هرچه تمامتر باید اشاره کنم «کنترل» تکنولوژی موضوعی بسیار اساسی است. در همان حال که تکنولوژی، به اعتبار ارائه توانهای علّی بیشتر، به ما امکان کنترل بیشتری بر امور را عرضه میکند، با یک منطق درونی پیچیده، ما را ملزم به قبول رفتارها و شیوههای زیست و هنجارهایی میکند که همه نتایج و تبعات آن برای ما خوشایند و مطلوب نیست. برای به حداقل رساندن این جنبه، یعنی عوارض نامطلوب نظمی که ماشین بر ما تحمیل میکند، همکاری همهجانبه و مشفقانه همه کنشگران اصلی در حیطه عمومی، یعنی دولت، نهادهای مدنی، جامعه علمی و بازار (در معنای مدرن این اصطلاح) ضرورت دارد. به عنوان نمونه، پیشرفتهای حیرتانگیز تکنولوژیهای نو موجب شده آنچه در گذشته مرز میان حریم خصوصی و حریم عمومی به شمار میآمد از میان برود. حال آنکه میتوان با استدلالهای روشن و قدرتمند نشان داد که چرا برای رشد و تعالی بهینه هر جامعه، حفظ مرز میان این دو حریم، با قبول تغییرپذیری مستمر این مرز، ضروری است. حال پرسش این است که چگونه میتوان، در برابر هجوم بیامان فناوریهایی که ظاهر و باطن افراد را به صورت عریان در معرض دید همگان در حیطه عمومی قرار میدهند، مقاومت و آن را محدودکرد. روشن است که هیچیک از نهادها و کنشگران اصلی که ذکرشان گذشت، به تنهایی نمیتوانند با این نیروی عظیم و بنیانکن، زورآزمایی کنند، نه قانونهای غلاظ و شداد حکومتها، نه افشاگریها و رویکردهای نقادانه نهادهای مدنی، از جمله رسانهها، نه تعبیههای جامعه علمی و نه تشویقها و پاداشهای بازار، به تنهایی موثر نیست. همکاری همدلانه و مشفقانه همه این کنشگرهای موثر مورد نیاز است. اما تنها در یک نظام مردمسالار است که امکان مشارکت واقعی و همدلانه همه این کنشگران اصلی فراهم میآید. در هیچیک از مدلهای بدیل حکومت، خواه استبدادی، خواه توتالیتر، خواه خودکامه، خواه الیگارشی و نظایر آن، نمیتوان انتظار مشارکت واقعی از کنشگران داشت.
از آنجا که در بحث تکنولوژی، مسئله کنترل، از اهمیتی بنیادین برخوردار است، اگر کشوری نظیر چین، از حیث امکانات تکنولوژیک به بالاترین حدود پیشرفت نیز دست یابد، در صورتی که از نظم مردمسالارانه برخوردار نباشد، نخواهد توانست از عهده کنترل غولِ از بطری بیرون آمده تکنولوژی برآید و این غول، اگر به درستی کنترل نشود، تاک و تاک نشان را با هم فروخواهد بلعید. مردمسالاری از یک جنبه دیگر نیز برای رشد موزون فناوری حائز اهمیت است. پیشتر اشاره شد با همه رشدی که نصیب فناوریهای پیشرفته شده، همچنان مرز نظری میان آنها و آنچه علم یا دانش نامیده میشود، برقرار و پابرجاست تکنولوژی معطوف به قدرت و تغییر است و با مفهوم کلیدی «حقیقت» که در فلسفه و دانشهای نظری، رکن رکین همه تکاپوها به شمار میآید رابطه مستقیمی ندارد و به همین اعتبار امکان رشد فناورانه، بیاعتنا به «حقیقت» تا اندازهای (اما نه به نحو تام و تمام) وجود دارد. اما در حوزه معرفت و دانش، نمیتوان به حقیقت بیاعتنا بود. در عینحال، موتور اصلی محرک فناوریها، دانش و معرفت درباره ظرفیتهایی است که در واقعیت موجود است. معنای این سخن آن است که هرچند فناوریهای کنونی با ظرفیتهایی که هماکنون در اختیار دارند و ترکیب و تالیف آنها به اشکال متنوع، میتوانند به رشد خود ادامه دهند، اما این رشد، در قالبها و چارچوبهایی از پیش محدود شده (محدود به حدود ظرفیتهایی که تا این زمان شناخته شدهاند) ادامه خواهد یافت. دستیابی به قالبها و چارچوبهای تازه، نیازمند شناخت ظرفیتهای واقعی جدید در طبیعت است و این امر محصول تفکر خلاق و شهود آزاد محققان است. یک نظام مردمسالار که از قید و بندهای تفکر ایدئولوژیک و چارچوبدار یا مقید به قیود مورد نظر حاکمان خودکامه عاری است، بهترین زیستبوم را برای ظهور و نقادی سازنده این گمانهزنیهای خلاق فراهم میآورد.
درباره نقش دین در رشد فناوریها به اختصار در آثار دیگر خود نکاتی را مطرح کردهام و در این مقام نیز تنها به اجمال میتوانم به نکات دیگری اشاره کنم و تفصیل مطلب را به فرصتی دیگر بازگذارم. در مقالات دیگری متذکر شدهام که نمیتوان «علم دینی» داشت، اما تکنولوژی، که پاسخگو به نیازهای غیرمعرفتی آدمیان است، میتواند در خدمت نیازهای خاص «دین» قرار گیرد. با این حال در اینجا هم نباید دامنه انتظار را بیش از حد فراخ کرد. چنین نیست که تدین افراد به ادیان مختلف منجر به آن شود که گوهر مشترک انسانیشان که منبع اصلی نیازهای مشترکی است که آنان در طول حیات با آن مواجه میشوند، دستخوش تغییر و دگرگونی شود. به عبارت دیگر وجود گوهر مشترک انسانی موجب میشود اکثر محصولات تکنولوژیک در ورای مرزهای محل ابداع اولیه مورد بهرهبرداری قرار گیرد و به این اعتبار شمار فناوریهایی که صرفا برای گروههای خاصی از افراد کاربرد داشته باشد، چندان زیاد نخواهد بود. دین اما میتواند در «کنترل» تکنولوژی سهم مهمی بر عهده گیرد و در این قلمرو آموزههای دینی، اگر به خوبی تفسیر شوند، میتوانند راهگشا باشند. یک نمونه قابل ملاحظه در این زمینه آموزههای دینی درباره شیوههای زیست غیرمصرفانه و متلائم با طبیعت و محیطزیست است که میتواند در مقابله با فرهنگ مصرفزده کنونی و برای جلوگیری از فاجعههای زیستمحیطی که نابودی منابع طبیعی را به همراه خواهد آورد، مورد استفاده قرار گیرد.
*در چندین جای این پژوهش از تعهد سخن گفتهاید، از شهروند مسئول. از اینکه روشنفکران هم در این مسیر تاثیرگذارند. جناب دکتر منظور شما از تعهد آیا صرفا چیزی است که باید در اذهان همه شهروندان یک جامعه باشد یا این تعهد مورد نظر شما با الزامات و اقداماتي همراه است؟ از نقش روشنفکران گفتهاید. در این بحث میتوان از گونههای متفاوت روشنفکری و آن دستهبندیهایی که برای روشنفکران به کار میبرند سخن گفت؟ مثلا نقش روشنفکران دینی با روشنفکران عرفی متفاوت است؟ پرسش کلیتر، در همین جامعه خودمان نقش روشنفکران را در بحث فناوری و کنترل تکنولوژی چگونه ارزیابی میکنید؟
این پرسش هم، پاسخی طولانی میطلبد. مقصود من از شهروند مسئول، شهروندی است که اولا از مقتضیات زمانه و جامعه خود کم و بیش اطلاع نقادانه (و نه کورکورانه و تقلیدی) دارد و ثانیا در قبال این اطلاع و آگاهی، رویکردی فعال اتخاذ میکند و منفعل و بیعمل نیست. غرض از عمل و فعالیت هم، تکاپو در چارچوبهای مدنی و متناسب با شرایط جهان مدرن است. در کشورهای پیشرفته، شما تجسم و تعیین بالفعل اینگونه تعهد را در فعالیتهای گروههای مختلف شهروندان درباره مسائل مشخص مشاهده میکنید. این نوع رویکردهای عمدتا تکمسئلهمحور چنان در حال گسترش است که به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران سیمای تکاپوهای سیاسی در دهههای آتی را به کلی دگرگون خواهد كرد. برای مثال شهروندان درباره مسائلی نظیر مبارزه با آلودگی محیطزیست، جلوگیری از آسیب رسیدن به کودکان در فضای مجازی، مقابله با ترافیک زنان جوان، ممانعت از سوءاستفاده دولتمردان یا صاحبان سرمایه از امکاناتی که در اختیار دارند و دهها مسئله دیگر گرد هم جمع میشوند و با تشکیل گروههای مدنی و اطلاعرسانی به حیطه عمومی، ساختارهای قدرت را وادار میکنند تا برای رفع مشکلاتی که مطرح شده به اقدامات مناسب دست بزنند. برای مثال چند سال قبل ولیعهد انگلیس که طبق قانون حق دخالت در امور سیاسی را ندارد، در یک سخنرانی عمومی درباره خطر فناوری نانو و عوارض و تبعات گسترده آن هشدار داد. این سخنرانی زمینه مناسبی برای بحثهای گسترده در حیطه عمومی و نیز در محافل تخصصی و جوامع علمی و نیز نهادهای تصمیمگیری فراهم آورد. انجمن سلطنتی علوم، به عنوان یکی از نهادهای مسئول با برگزاری سمینارهایی امکان فراختری برای ارزیابی دقیقتر مسئله ایجاد کرد.
*مفهوم دیگری که مایلم نظر شما را درباره آن بدانم، مفهوم ترویج علم است. این مفهوم در شرق و غرب به چه معناست؟ منافعی که از این طریق یعنی ترویج علم عاید افراد میشود، چیست؟ چه دشواریهایی پیشروی آن در حیطه عمومی است؟
ترویج علم در حیطه عمومی از جمله ضرورتهای کاملا اجتنابناپذیر جهان مدرن است و هرچه بر میزان تخصصیتر شدن دانشها و فناوریها افزوده میشود، اهمیت و فوریت آن برجستهتر میشود. در قرون وسطی تنها چند صاحب فضل برای اداره امور یک شهر کفایت میکردند. در جهان جدید، هر شهروند، به اعتبار سهمی که (به صورت بالقوه یا بالفعل) در شکل دادن به امور ایفا میکند، باید در فرآیندهایی که بر برساخته شدن نظمهای جدید منجر میشود مشارکت داده شود. اهمیت مردمسالاری در جهان جدید تا حد زیادی ناشی از همین اهمیت یافتن نقش افراد در تمشیت امور است. اما مشارکت شهروندان در برساختن نظمهای جدید تنها به شرطی به نحو معنادار تحقق پیدا میکند که میان همه مشارکان گفتوگو و مبادله اطلاعات و معرفت امکانپذیر باشد. تخصصی شدن امور این خطر را به همراه دارد که افراد به جزیرههایی جدا و گسسته از هم بدل شوند و هر گروه تنها با کسانی که با آنان سنخیت احساس میکند و همزبانی دارد، در ارتباط بماند و با دیگر گروهها پیوندی نداشته باشد. جامعهای که به چنین وضعیتی گرفتار ميشود با تهدید جدی تنشهای درونی و تعاملهای مخرب و رشد ناموزون مواجه میشود. ترویج علم در حیطه عمومی که به معنای انتقال جدیدترین یافتههای معرفتی در همه عرصهها به همه افراد جامعه است، مهمترین مکانیسمی است که میتواند با این خطر مقابله کند.
*به عنوان آخرین پرسش، آینده ایران در فناوریها و تکنولوژیهای نوین را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ به پرسش درباره آینده فناوریهای نو در ایران تنها در چارچوب پرسش گستردهتر آینده شرایط اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران امکانپذیر است. اگر ایران آینده، جامعهای با مشارکت حداکثری و برخوردار از امکانات و ظرفیتهایی باشد که بروز و ظهور استعدادها و قابلیتهای سازنده شهروندان را به حداکثر افزایش میدهد، در آن صورت میتوان با خوشبینی مدعی شد که به اعتبار غنای منابع انسانی و مادی در کشور، دستاوردهای معرفتی و فناورانه کشور چشمگیر خواهد بود. اما اگر شرایطی بر کشور حاکم شود که در آن بخش قابل ملاحظهای از نیروی انسانی توانمند کشور، به هر علت یا دلیل از دور مشارکت سازنده خارج باشد، در آن صورت، مدل کنونی کرهشمالی، شاید نزدیکترین تقریب به شرایط آتی ما باشد.
منبع: بهار – چهارشنبه, 5 تیر 1392شماره 157