Close

انسان‌شناسی علم و اجتماع را جدای از یکدیگر نمی‌داند

یک پژوهشگر انسان‌شناسی در دانشگاه رایس با اشاره به اینکه تولید معرفت منوط به شرایط خاص است، گفت: در انسان‌شناسی برخلاف جامعه‌شناسی علم و اجتماع جدای از یکدیگر در نظر گرفته نمی‌شوند و همه این امور در کنار یکدیگر بر رویکردها در فعالیتهای علمی تأثیرگذارند.

نهال نفیسی

در ادامه مجموعه نشستهای گروه مطالعات علم مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران دکتر نهال نفیسی از دانشگاه رایس آمریکا روز چهار‌شنبه 18 خرداد 1390 با موضوع “نگاهی به مواجهه انسان‌شناسی  با علوم و فناوریها در دهه‌های اخیر” سخنرانی کرد.

وی با اشاره به اینکه انسان‌شناسی با مطالعه فرهنگهای مادی افراد و نحوه عاملیت آنها با ابزار و اشیایی که معنای خاصی برای یک جامعه دارند، بیگانه نبوده است، گفت: همان‌گونه که جهان و جوامع تغییر کرده‌اند انسان‌شناسی نیز تغییر کرده است. همچنین از دهه هشتاد و نود مطالعات علم در شکل کنونی آن به وجود آمد و در این راستا بود که انسان‌شناسی چیزهایی را به مطالعات علم افزود یا آن چیزها را برجسته‌تر کرد.

این پژوهشگر حوزه انسان‌شناسی ادامه داد: مردم‌نگاری نخستین موردی است که در این زمینه می‌تواند مورد توجه قرار گیرد اما نه فقط بعنوان روشی کیفی. مردم‌نگاری در انسان‌شناسی در واقع نوعی نظام معرفتی و ژانری است که روشهای نگارش خاص خود را دارد. مردم‌نگاری در واقع روایت مواجهه با دنیایی دیگر و نظام معرفتی دیگری است.

وی یادآور شد: دومین چیزی که انسان‌شناسی با خود به مطالعات علم آورده است برساختگرایی است. در این نگاه تولید هر معرفتی منوط به شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خاص است. اما در همین نقش اجتماع در تولید علم هم انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی رویکردهای متفاوتی دارند. در انسان‌شناسی بر خلاف جامعه‌شناسی علم و اجتماع جدای از یکدیگر در نظر گرفته نمی‌شوند. بنابراین مواردی مانند سیاستهای یک کشور، بودجه‌ای که به آزمایشهای علمی اختصاص می‌یابد و کارهایی که فعالان اجتماعی انجام می‌دهند بر رویکردها در فعالیتهای علمی تأثیرگذار است و در واقع این مسائل در کنار یکدیگرند که تعیین می‌کنند کار علمی چه باید باشد.

نفیسی با تأکید بر اینکه جامعه‌شناسی با توجه به مؤلفه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در صدد توضیح علم است اما انسان‌شناسی در پی تفسیر آن است، تصریح کرد: عامه مردم که انسان‌شناسان با آنها سر و کار دارند با عامه‌ای که جامعه‌شناسی برای خود تعریف می‌کند متفاوتند. عامه جامعه‌شناسی، عامه‌ای است که گویی دارد از علم فاصله می‌گیرد و به امور دیگری گرایش پیدا می‌کند در حالیکه عموم مردم که انسان‌شناسی به آن می‌پردازد کسانی نیستند که خارج از حوزه علم قرار دارند بلکه همه آنهایی را در بر می‌گیرد که در پروسه فعالیت علمی شریکند.

وی یادآور شد: انسان‌شناسی همان طور که از اسم آن بر می‌آید یک رشته انسان‌محور است و اصراری ندارد که ابهامها و تردیدهای انسان را حل کند و گزارشی شسته و رفته ارائه کند چرا که این امور را بخشی از انسان بودن انسان می‌داند. به بیان دیگر انسان‌شناسی ابایی ندارد که نشان دهد رفتار آدمها ترکیبی است از لذت و ترس و مانند آن که همگی بخشی از تجربه انسانی به حساب می‌آیند. همچنین انسان‌شناسی نمی‌تواند نسبت به داستان‌های انسانها و افراد مختلف بی‌تفاوت باشد و در واقع با توجه به همین داستانهاست که می‌کوشد خود را ارائه دهد.

این پژوهشگر حوزه انسان‌شناسی در ادامه با ذکر مثالهایی درباره سونوگرافی، بیماری ایدز، پت اسکن کوشید با نگاهی انسان‌شناسانه بحث خود را به نحو انضمامی تری طرح کند: با پدید آمدن تکنولوژی مانند سونوگرافی در واقع تلقی ما از بارداری، بدن زن و موارد مرتبط با آن تغییر کرد. این مسئله همزمان شد با جنبشهای دهه شصت و به ویژه جنبشهای فمینیستی. فمینیستهای آن دوره این مسئله را طرح می‌کردند که چرا مسئله زایمان و بارداری باید به امری پزشکی و غیر شخصی تبدیل شود. آنها می‌گفتند که سونوگرافی تجربه زنان در مورد بارداری را دور می‌زند و پنجره‌ای به جهان جنین باز می‌کند.

وی افزود: این رابطه بلاواسطه با جنین سبب شد که جنین به عنوان یک شخص مطرح شود و در نتیجه بحث از حقوق جنین به میان آمد. در واقع فمینیستها می‌گفتند سونوگرافی تبعات سیاسی و اجتماعی بسیاری در پی دارد و به عنوان مثال در این زمینه بحث از کنترل کیفیت به میان آمد و این سؤال مطرح شد که جنین باید چه بیماری‌ای داشته باشد تا بتوان آن را سقط کرد. همچنین مرز میان حوزه شخصی و عمومی و نیز تقابل فردیت با مسئولیت از دیگر مسائلی بود که در این زمینه مورد توجه قرار گرفت.

نفیسی با اشاره به اینکه عکسهای سونوگرافی می‌توانند تبدیل به کالا شده و یا نیازهای جدیدی را ایجاد کنند، به مورد دیگری در زمینه مطالعه انسان‌شناسانه یک پدیده پرداخت و گفت: امیلی مارتین در تحقیق خود درباره بیماری ایدز در منطقه بالتیمور با تیم درمانگری همراه شد و به این نتیجه رسید که بیشتر سیاه‌پوستهای فقیر که در این منطقه به بیماری ایدز مبتلا بودند اعتقاد داشتند کار، کار دولت است و دولت می‌خواهد آنها را از میان ببرد و به همین دلیل این بیماری را در میانشان شیوع داده است.

وی ادامه داد: در واقع فضای پلیسی موجود در این منطقه سبب شده بود که این سیاه‌پوستها برداشتی پلیسی و نظامی نسبت به بیماری خود نیز داشته باشند. مارتین این پرسش را طرح کرد که چرا تنها روایت موجود از این بیماری در میان این سیاه‌پوستها باید استعاره‌ای نظامی باشد که در آن خودی توسط دیگری حذف می‌شود.

سومین مثالی که این پژوهشگر به آن پرداخت، پت اسکن بعنوان نوعی اسکن مغزی بود که در تحقیق جوزف دومیت مورد بررسی قرار گرفت. وی گفت: این تکنولوژی و همچنین داروهایی مانند داروهای ضد افسردگی سبب می‌شوند که تمایزی میان خود بیمار و خود واقعی فرد ایجاد شود تا وی بتواند مشکلات خود را به گردن خود بیمارش بیندازد.

مثال بعدی مربوط به تحقیق شارون تراویک درباره تصاویر فیزیسیستها بود که نفیسی با اشاره به آن سخنانش را پی گرفت: تمرکز تراویک بر تصاویر فیزیسیستهاست تا بتواند به کمک آنها بفهمد چرا این تصاویر بسیار جذابند. بنابراین وی این موضوع را بررسی کرد که چرا اولاً فیزیسیستها علاقه دارند اطلاعات را به صورت مربع مربع یا نمودار نشان دهند و نیز چرا تصاویر معصومانه یا نامعمول از دانشمندان می‌تواند جذابیت بسیاری داشته باشد.

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *