Close

آلیس‌هایی به دنبال نگاه جدید نسبت به علم

گزارشی از شانزدهمین جلسه کافه علم با حضور نهال نفیسی، فارغ‌التحصیل مردم شناسی علم از دانشگاه رایس آمریکا

اگر در اینترنت به دنبال اصطلاح مردم شناسی علم (‌Anthropology of Science) بگردید، خواهید دید که منابع فارسی زیادی در در این حیطه وجود ندارد و تقریباً همه منابع یافت شده به جلسه‌ای که حدود یک ماه پیش با حضور نهال نفیسی در سالن کنفرانس انجمن جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، مربوط می‌شوند.

نهال نفیسی

اما حدود یک ماه پس از آن جلسه، نفیسی این بار در جلسه‌ای کاملاً متفاوت در اصفهان میهمان شانزدهمین جلسه «کافه علم» که اولین گردهمایی از این نوع در خاورمیانه است و به ابتکار اعضای مجله اینترنتی توسعه علم ایران (ghaaf.ir) و با دعوت از چهره‌های علمی ایران در یکی از کافی‌شاپ‌های اصفهان برگزار می‌شود، بود. خانم نهال نفیسی، فارغ‌التحصیل از دانشگاه رایس آمریکا، در این جلسه سه ساعته، با حدود سی نفر از دانشجویان و علاقمندان به علم، درباره رشته «مردم شناسی علم» صحبت کرد که در ادامه گزارش این جلسه از نظرتان می‌گذرد.

طیق معمول جلسات کافه علم، ایمان ادیبی جلسه را با معرفی میهمان فنجان شانزدهم کافه علم آغاز و به عنوان مقدمه ورود به بحث درباره رویکردهای مختلف نسبت به علم صحبت می‌کند: «شاید بتوان گفت از زمان ارسطو علم، موضوع مطالعات بوده است. آن زمان فلسفه بیشتر مد بود و رویکرد اصلی به علم نیز رویکرد فلسفی بود؛ درباره چیستی علم و این‌که به چه چیزی علم می‌گویند صحبت می‌شد. بعد از اینکه مطالعات فلسفی علم به حدی از بلوغ و اتفاقات علمی هم به تواتر رسیده بودند، مبحثی با عنوان تاریخ علم به وجود آمد؛ یعنی حرف زدن از علم به سمتی رفت که درباره مسیری که علم تا آن زمان طی کرده‌بود و کسانی که تا آن زمان در وادی علم کار کرده بودند، صحبت می‌شد.

 بعد از جنگ جهانی دوم علم تعامل نزدیکی با جامعه پیدا کرد. آن زمان دانشمندان مهم شدند. فیزیک‌دان‌ها، شیمی‌دان‌ها، پزشکان و… طبقه‌ای به وجود آمد که به آنها لقب دانشمند دادند. و رویکرد جدید جامعه‌شناسی به علم به وجود آمد که اوج پرداختن به آن سال‌های 1960 تا 1970 بود. اما امروز می‌خواهیم به رویکرد جدیدی نسبت به علم بپردازیم. رویکردی که به انسان‌شناسی علم مشهور است.

 سوالاتی که اینجا مطرح می‌شود این است که این رویکرد جدید به علم چه تفاوتی با رویکردهای قدیمی دارد؟ چه نگرش تازه‌ای نسبت به علم به ما می‌دهد؟ به نظر من در رویکردهای قدیمی خیلی روی علم تمرکز می‌کردیم. روی خود بیولوژی، زیست، فیزیک، شیمی و… اما حسن انسان‌شناسی علم این است که انسان به عنوان محور قضیه مورد توجه قرار می‌گیرد و ما سعی داریم به کمک این رویکرد بگوییم که علم برای انسان چه کرده است و چه تاثیری بر انسان داشته است.

چون درست است که علم به وسیله نخبگان در آکادمی‌ها ساخته می‌شود ولی بعد در پروسه آموزش، عمومی‌سازی، سخنرانی‌های علمی و تکنولوژی‌های جدید مثل موبایل، تلویزیون و… وارد جامعه می‌شود و با انسان در ارتباط است. اما اتفاقی که در این سال‌ها افتاده این است که ارتباط انسان و علم خیلی گنگ است. در این جلسه در خدمت خانم نفیسی هستیم. ایشان در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده‌اند و بعد برای ادامه تحصیلات در رشته انسان‌شناسی فرهنگی به آمریکا رفتند و حالا که به ایران برگشته‌اند، یکی از کارهایی که قصد انجام آن را دارند، وارد کردن مبحثی به نام انسان‌شناسی علم در گفت‌و‌گوهای دانشگاهی ما است.»

نهال نفیسی که دو هفته قبل از جلسه، کافه علم و مجله اینترنتی قاف را از طریق اینترنت پیدا کرده و برای دیدن اعضای این پاتوق علمی که سوژه خوبی برای یک انسان‌‌شناس علم هستند، ابراز تمایل کرده است، در آغاز صحبت‌هایش از بچه‌های کافه علم به خاطر وجود داشتن‌شان، تشکر و صحبتهایش را با نگاهی به وضعیت جامعه علمی کشور، این‌گونه آغاز می‌کند: «به هر طرف که رو می‌کنی فریادهای جامعه دانشگاهی را می‌شنوی که می‌گویند: دانشگاه‌های ما تولید علم نمی‌کنند. کشور ما از نظر تولید علم ضعیف است.

 سلطه‌گری دولتی روی نهادهای تولید علم باعث می‌شود که خلاقیت‌شان محدود شود، بودجه کافی برای تحقیقات وجود ندارد. آیا ما باید به علم و حکمت اسلامی بیشتر بپردازیم؟ در عرصه‌های جهانی ما تا چه اندازه شرکت داریم؟ چرا در کنفرانس‌های بین المللی شرکت نمی‌کنیم؟ در ژورنال‌های بین‌المللی پارسال 4 مقاله داشتیم و امسال 5/5 مقاله داریم و امیدواریم طی سی سال آینده وارد جمع کشورهای بیشترین تولید‌کننده‌های علم شویم.

این‌ها مثال‌هایی است که من از آدم‌های مختلف، تلویزیون، رادیو، وبلاگ‌ها و… شنیده‌ام. اما مسئله این است که نگاه انتقادی نداریم و به جای خلاقیت نگاه فرم‌پرستی و بوروکراسی داریم. اینکه دانشجوهای ما انگیزه و امنیت برای کارکردن احساس نمی‌کنند، اینکه استادان ترجیح می‌دهند از فلان کارخانه عظیم پروژه مشاوره‌ای بگیرند و پول زیادی در بیاوردند تا اینکه تدریس کنند و … این‌ها مشکلات جامعه دانشگاهی است. به جامعه بیرون هم که نگاه کنیم می‌بینیم که جالب‌ترین و خلاقانه‌ترین کارها از میان جامعه دانشگاهی تولید نمی‌شود. مثلاً جالب‌ترین کتاب‌ها را انتشارات دانشگاهی منتشر نمی‌کنند. معتبرترین انتشاراتی‌ها غیردانشگاهی هستند. کتاب‌های دانشگاهی خشک‌ترین کتاب‌هایی هستند که در ایران منتشر می‌شوند. دانشگاهی‌ها در میان روشنفکران جایگاه و اعتباری که در شان‌شان است، ندارند و…»

نفیسی به دو دیدگاه نسبت به وضعیت فعلی جامعه علمی ایران اشاره می‌کند و می‌گوید: «مسئله‌ای که در ایران خیلی رایج است این است که ما همیشه یا خودمان را با گذشته‌مان و یا با دیگران مقایسه می‌کنیم. اما با وجود این درگیری با مسئله علم به عنوان شاخص توسعه‌یافتگی یا مدرنیته در ایران، هر نوع تحقیقی که در این باره انجام شده در پاسخ به این سوال بوده است که ما چرا عقب مانده‌ایم و چه کارهایی باید انجام دهیم تا از این وضعیت نجات پیدا کنیم و ایران بتواند به یک کشور توسعه‌یافته تبدیل شود. معیارهای توسعه‌یافتگی هم در بین افراد مختلف متفاوت است.

یکی از اصلی‌ترین معیارها قضیه مقالات ISI است که در ایران خیلی مد شده و خیلی‌ها معتقدند اگر ISI تشخیص بدهد که یک نفر وجود دارد، او وجود دارد! یا قضیه Impact Factor که حتماً شما بیشتر با این اصطلاح آشنا هستید؛ هر چه مجلات دیگر از ما بیشتر نقل‌قول کنند و در ژورنال‌های خارجی اسم دانشمندان ما برده شود، تاثیر ما بیشتر است. اما سوالی که اینجا باید مطرح شود این است که تاثیر روی چه کسی؟! به تاثیر بر روی جامعه خودمان اهمیت نمی‌دهیم.

 وقتی هم علم‌سنجی می‌کنیم فقط برایمان مهم است که چقدر به وسیله جامعه بین‌الملل شناخته شده‌ایم. بعضی‌ها در این میان هستند که نسبت به رشد علم در کشور نگاه خوشبینانه‌ای دارند و معتقدند که با همین روند در آینده می‌توانیم بیشتر در جوامع بین‌الملل شناخته شویم و به همین دلیل می‌شود به توسعه ایران امیدوار بود ولی برخی هم معتقدند که ما اگر می‌خواهیم در جامعه بین‌الملل مطرح شویم، ابتدا باید در کشور خودمان مورد توجه قرار بگیریم. چون در حال حاضر هم آثاری که در داخل کشور خیلی مورد توجه قرار گرفته‌اند مانند نوشته‌های صادق هدایت، جلال آل‌احمد، شریعتی و… ترجمه شده‌اند و در خارج از کشور هم مورد استقبال قرار گرفته‌اند.»

مدرس انسان‌شناسی علم، در بخش دیگری از صحبت‌هایش به عدم وجود مقالاتی که به روش مشاهده نوشته شده باشند، اشاره و اظهار تاسف می‌کند که با وجود صحبت‌هایی که درباره مشکلات جامعه علمی کشور صورت می‌گیرد، هیچ تحقیق جامع و کاملی در مورد این که ما واقعاً کجا هستیم انجام نشده است. به گفته او اگر کسی بخواهد یک تحقیق صحیح انجام دهد، باید جمع چند نفر از دانشجویان ایرانی را در نظر بگیرد، مثلاً بچه‌های کافه علم یا اعضای مجله قاف، در جلسات‌شان شرکت کند، با هر کدام از این افراد به طور رسمی و غیر رسمی مصاحبه کند، در میهمانی‌های بعد از کارشان شرکت کند، در کلاسهای‌شان همراهی‌شان کند و در اثر «مداومت»، «دقت» و «مشاهده» این مسئله را تبیین کند که وقتی می‌گوییم «ما» منظورمان دقیقاً چه کسانی است. اما متاسفانه در ایران تا به حال چنین مطالعه‌ای انجام نشده است. مطالعه‌ای که راجع به قضیه علم باشد و صورت خیلی کلی و انتزاعی وارد آن چرخه «ما چه مشکلی داریم و راه برون‌رفت از این معضل چیست» نشده باشد.

نفیسی در جواب به این سوال که انسان‌شناسی علم برای ما و برای علم چه کاری می‌تواند نجام دهد، می‌گوید: «باید بگویم انسان‌شناسی علم برای گشودن گره اسرار‌آمیز توسعه علمی ایران کار خاصی نمی‌تواند انجام دهد یعنی من ادعا نمی‌کنم که با جعبه ابزار جدیدی به ایران آمده‌ام و می‌خواهم آن کاری که جامعه‌شناسان، فلسفه‌دان‌ها، فیزیک‌دانان و… نتوانستند انجام دهند من با انسان‌شناسی علم انجام خواهم داد، نه! من نیامده‌ام که به سوال ما چرا از دنیا عقب مانده‌ایم و چه باید بکنیم پاسخ دهم. انسان‌شناسی علم چنین ادعا و هدفی ندارد ولی ممکن است عده‌ای بتوانند از مطالعاتی که در این زمینه انجام می‌شود، راهکارهایی استخراج کنند.»

در ادامه، نهال نفیسی «علم چیست؟» را به عنوان اولین سوالی که انسان‌شناسی علم می‌پرسد، مطرح می‌کند و می‌گوید: «من وقتی آمریکا بودم و در زمینه انسان‌شناسی علم کار می کردیم، معنی علم خیلی واضح بود. علم یعنی علوم پایه و زیستی. وقتی شما در زمینه انسان‌شناسی علم کار می‌کنید یعنی به زندگی، جهان‌بینی و نحوه کار فیزیکدانان، شیمی‌دانان، زیست‌شناسان و … علاقمندید و می‌خواهید در این زمینه تحقیق کنید. اما وقتی به ایران آمدم، متوجه شدم که این مجادلاتی که راجع به مسئله علم در ایران وجود دارد باعث شده که علم معناهای مختلفی پیدا کند! مثلاً می‌گویند باید با مسایل برخورد علمی داشته باشیم. مملکت باید به طریقه علمی اداره شود و… منظورشان از برخورد علمی هم این است که ما بی‌‎طرف باشیم و بتوانیم بی‌طرفانه موضوعات را تبیین کنیم. یا منظورشان از علم این است که چند مقاله در مجلات علمی پژوهشی چاپ کرده‌ایم. در حالی که مسئله این است که الان در ایران چند نفر مجلات علمی- پژوهشی را می‌خوانند؟ به نظر من مجلات علمی-پژوهشی آش دهان‌سوزی نیستند.

 اینگونه مجلات برای امثال من به عنوان یک انسان‌شناس علم، اصلاً جذاب نیستند. در عوض ما مجلاتی داریم که تحت عنوان مجلات فرهنگی منتشر می‌شوند ولی در آنها بعضی از جالب‌ترین برخوردها را با علم می‌توانیم پیدا کنیم. ما باید اول روشن کنیم که منظورمان از علم چیست! من وقتی به ایران آمدم، متوجه شدم که وقتی می گوییم علم، منظورمان ریاضی و فیزیک و شیمی نیست. چیزی که برای من خیلی عجیب بود این است که در ایران علم به عنوان یک «ارزش» شناخته می‌شود نه یک «روش»! در حالی که در آمریکا و خیلی از کشورهای دیگر روش علمی صرفاً یک روش است اما روش‌های دیگری هم برای دانستن و شناختن وجود دارد.»

وی سپس مفهوم انسان‌شناسی علم را با این مثال ظریف روشن می‌کند که در آمریکا وقتی یک مقاله در زمینه انسان‌شناسی علم و با عنوان «علم ژنتیک در هند» یا «تازه‌های علم ژنتیک در هند» منتشر می‌شود، در واقع به خود ژنتیک یا پیشرفت‌های علم ژنتیک یا به اینکه هند چقدر در علم ژنتیک پیشرفته است، علاقمند نیستند. بلکه به کشور هند به عنوان یک جامعه علاقمندند و بررسی علم ژنتیک صرفاً یک کانال و یک وسیله است برای ورود به جامعه هند! به این صورت که از برخورد مردم هند، دولت هند یا کشورهای خارجی با هند در مورد مسئله دستکاری ژن، یا تدریس علم ژنتیک در هند می‌خواهند به نکات جدیدی درباره کشور هند و هندی‌ها دست یابند.

نفیسی درباره تفاوت‌های دو رشته جامعه‌شناسی علم و انسان‌شناسی علم می‌گوید: «من همیشه اکراه دارم که بگویم به طور کلی انسان‌شناسی علم چیست و چه فرقی با جامعه‌شناسی علم دارد. چون جواب این سوال به این بستگی دارد که کدام جامعه‌شناسی و کدام انسان‌شناسی علم و در کجا مد نظر است؟ خیلی از کارهای انسان‌شناسی علم در دنیا، از نظر روش و موضوع به جامعه‌شناسی علم شباهت دارند و بالعکس. زمانی بود که انسان‌شناسی علم راجع به جوامع عقب‌افتاده و قبایل بود و جامعه‌شناسی درباره جوامع مدرن و شهری. و ما این‌گونه این دو مقوله را از هم متمایز می‌کردیم ولی در حال حاضر این تعاریف با تغییرات اساسی مواجه شده‌اند. چیزی که می‌توانم به شما بگویم این است که کارهایی که در ایران در زمینه جامعه‌شناسی علم انجام شده، کمبودهایی دارد که با انسان‌شناسی علم می‌توان این کمبودها را جبران کرد.

 مهم‌ترین نکته که در این زمینه به عنوان یک کمبود مطرح است، عدم وجود مشاهده طولانی‌مدت، درگیر و دقیق یک عده خاص است. مطالب و تحقیقات زیادی انجام شده به این صورت که می‌گویند بین صد نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها پرسش‌نامه پخش کرده‌ایم و همه این افراد در این نظرسنجی گفته‌اند که اوضاع پژوهش در ایران بسیار بد است و ما بودجه نداریم و… در حالی که کسی نمی‌پرسد این افراد از کدام دانشگاه‌ها، در کدام شهرها، به چه نسبت جنسیتی، به چه نسبت سنی، از کدام نسل‌ها بوده‌اند و آیا تحصیلات‌شان را در ایران انجام داده‌اند یا خارج از کشور؟ جای خیلی از معیارها در تحقیقات‌مان کم است و جای تعجب بسیار دارد که این قدر کلی صحبت می‌کنیم! در بیشتر تحقیقاتی که انجام شده از روش پرسشنامه و مصاحبه با تعداد محدود اعضای نمونه استفاده شده و متاسفانه مشاهده‌ای انجام نشده است. من تا حالا هیچ کتاب یا مقاله‌ای پیدا نکردم که نویسنده، گزارش مشاهداتش را ذکر کرده باشد. به عنوان یک مثال باید بگویم گزارشی که من در مورد کافه علم نوشتم هم یک نمونه کوچک از انسان‌شناسی علم بود.

مسئله بعدی این است که ما در ایران روایت و داستان در زمینه علم نداریم. هر چه داریم پرسش و پاسخ و راهکارهایی در جهت اینکه چرا عقب مانده‌ایم و چه کار باید بکنیم، است. اما توصیف نداریم. وقتی می‌گویم باید توصیف کنیم، مشاهده کنیم و … شاید خیلی‌ها فکر کنند که جای تحلیل خالی است و من فقط باید توصیف کنم. در حالی که این‌طور نیست. ما به یک جمع 5-4 یا ده نفره علاقمندیم و می‌خواهیم درباره آنها تحقیق کنیم. مهم است چه کسانی هستند، در کجا هستند. چند ساله‌اند. چه عقایدی دارند، چه تیپی هستند و … انسان‌شناس علم باید وقت بگذارد و مشاهدات دقیقش را انجام دهد. انسان‌شناس علم استخدام یک سازمان دولتی نیست. از یک نهاد، موسسه یا دانشگاه پروژه مشاوره‌ای نگرفته است. انسان‌شناس علم آدم کنجکاوی است که می‌خواهد انسان را بشناسد ولی نه انسان به طور مجرد! می‌خواهد انسان را در جلوه‌های مختلفش بشناسد، درک کند. می‌خواهد موقعیت‌های گوناگون انسان‌ها، شرایطی که با آن مواجه می‌شوند، نوع انتخاب‌هایشان و … را بشناسد.»

نفیسی سپس به اصطلاح تکرارشونده «فرار مغزها» اشاره و نسبت به عدم توجه به جنبه‌های مختلفی که باعث بروز این پدیده می‌شود، اظهار تاسف می‌کند. وی معتقد است که در مورد فرار مغزها زیاد صحبت می‌شود در حالی که این فقط مغز نیست که می‌رود! یک انسان است که مسایل زیادی دارد. جنس، سن، عقاید مذهبی، ارتباطات اجتماعی، مسایل خانوادگی و خیلی موارد دیگر در این تصمیم نقش دارند که همه این موارد باید بررسی شوند. انسان‌شناس علم به همه اینها علاقمند است و روش‌های طولانی مدتی نیز برای پی بردن به این مسایل دارد.

نفیسی در ادامه با تاکید بر اینکه ادعا نمی‌کند که اوضاع علم در ایران خیلی خوب است، می‌گوید: «من می‌خواهم بگویم مراقب باشیم در چرخه مقایسه خود با دیگران یا گذشته خودمان، نیفتیم. من می‌گویم علم تعاریف مختلفی دارد. علم در جایی مثل آمریکا یا اروپا یک معنی خاص دارد و در ایران یا عربستان یا کشورهای دیگر هم معنای دیگری دارد و نه تنها در فرهنگ‌های مختلف معانی مختلفی نیز برای علم متصورند بلکه احساس‌های مختلفی نسبت به این واژه وجود دارد. وقتی از علم در ایران صحبت می‌کنیم، به جای اینکه مدام بگوییم آنها آنجا هستند و ما هنوز اینجاییم و باید به آنها برسیم، باید بگوییم آنها، آن برداشت را از علم دارند و ما این برداشت را از علم داریم و سپس هر دو تفسیر را بررسی کنیم و با آنها وارد گفت‌و‌گو شویم. نباید شیفته تعریف آنها از علم شویم و تمام هدف‌مان رسیدن به تعریف آنها از علم باشد! ببینید!

 مثلاً در آلمان هیتلری هم علم خیلی پیشرفته بود و خیلی از علم استفاده می‌شد ولی در عین حال خوب هم نبود و به شدت نژادپرستانه بود. نکته اینجاست که روشنفکران کشورهای آمریکایی یا اروپایی هم نگاه‌های نسبت به علم را مدام نقد می‌کنند ولی ما در ایران همیشه به دیده ارزش به علم نگاه می‌کنیم. ما باید بگوییم آقایان جمعیت انسان‌شناسان علم آمریکا! چرا تا به حال نمی‌دانستید که به علم جور دیگری هم می‌توان نگاه کرد؟! در جوامع دیگر نگاه‌های دیگری نسبت به علم هست. شما که درباره علم ژنتیک در کشورهای مختلف مطلب نوشته‌اید چرا مثلاً راجع به اینکه دانشجویان پزشکی دانشگاه اصفهان منظورشان از علم چیست، کافه علم دارند و مجله علمی منتشر می‌کنند، تا به حال چیزی ننوشته‌اید؟! البته دلیل اینکه چیزی نوشته نشده هم این است که ما چیزی ننوشته‌ایم! چون این خود ما هستیم که باید وارد چرخه نقد شویم و سعی کنیم به آنها هم چیزی اضافه کنیم. نه اینکه همیشه بخواهیم از آنها چیزی بیاموزیم.»

این فارغ‌التحصیل انسان‌شناسی علم از آمریکا، از «ترجمه» به عنوان یک مسئله اساسی یاد می‌کند و متذکر می‌شود که ما در ایران همیشه یا ترجمه‌های زیادی داریم یا اصلاً ترجمه نداریم! و دغدغه‌‌اش را به عنوان یک ایرانی که در خارج از کشور تحصیل کرده است این‌گونه بیان می‌کند: «من که سال‌ها در کشور دیگری درس خوانده‌ام، کار کرده‌ام و حالا بیدار می‌شوم و می‌خواهم در جهت خلاف اتوبان حرکت کنم و به کشورم برگردم، می‌بینم که چقدر مطالب زیادی هست که دوست دارم دانشجوهایم و مردم بدانند و می‌شود یک عمر را صرف این کرد که ترجمه کنم و چکیده بدهم اما از خودم می‌پرسم چرا من به عنوان یک فرد باید صرفاً یک مترجم باشم در حالی‌که می‌توانم مولد باشم و خودم بنویسم؟! نکته مهم اینجاست که باید یک بالانسی بین این دو برقرار کرد.»

نهال نفیسی سپس ضمن گلایه از وفور نگاه بیمارانگارانه به جامعه علمی ایران می‌گوید: «این کلمه «آسیب‌شناسی» ده سال پیش که من از ایران رفتم این قدر مد نبود ولی الان همه می‌خواهند برای ایرانی که صورت یک بیمار می‌بینندش، نسخه بپیچند! البته این تفکر فقط در ایران وجود ندارد. در جمع ایرانیان خارج از کشور هم همین رویه وجود دارد. مثلاً در آمریکا یک آقای ایرانی به من گفت: من شنیدم شما دانشجوی علوم اجتماعی هستید. من دو سوال از شما دارم که لطفاً در دو ثانیه به من جواب بدهید. اول اینکه ما با این قضیه حسادت در ایران چه کنیم؟ و دوم اینکه درمان این بیماری که ایرانی‌ها در کارهای گروهی موفق نیستند و نمی‌توانند با هم همکاری کنند، چیست؟!» این آقا هم این طوری این دو مسئله را به عنوان دو مورد بیماری به من که مریضی‌های اجتماعی هستم آورد و یک راه‌حل سریع از من خواست. من هم به ایشان جواب دادم که این بیماری‌ها مزمن هستند و اگر می‌خواهید جواب بگیرید باید بیایید مطبم تا چند جلسه رویش کار کنیم!»

نفیسی در بخش دیگری از سخنانش خطاب به دانشجویان پزشکی و پزشکان حاضر در جلسه، می‌گوید: «پدربزرگ من پزشک بودند و من از کودکی با این مسایل برخورد داشتم. پدربزرگم همیشه می‌گفتند پزشک خوب کسی است که به جای اینکه مریض را از لحظه اول به قرص و دارو و آزمایشگاه و دکترهای متخصص ببندد، اول که مریض وارد مطب می‌شود، سکوت کند و بگوید: بگو! برای من روایت کن! شرح بده! ممکن است که مریض بگوید: سرم درد می‌کند! دستم هم درد می‌کند! این دخترم هم من را اذیت می‌کند و… ممکن است نیم ساعت حرف بزند اما از خلال این حرف‌ها می‌فهمد که یا بیمار از نظر جسمی مشکل ندارد و یا راه‌حل‌های غیرقابل پیش‌بینی برای درمان پیدا می‌کند.

 حالا اگر بخواهیم یک مدل پزشکی را به مدل اجتماعی تبدیل کنیم، ما چنین پزشکی می‌خواهیم نه کسی که از همان اول نسخه را بنویسد! کسی که بگوید این که معلوم است! ایرانی‌ها انگیزه ندارند، دولت بودجه ندارد و… راه‌حل آن هم این فهرست است! ما باید به طور همه جانبه به مسئله بپردازیم. باید تناقض‌ها و استثناها را پیدا کنیم. مثل شما پزشکان که خیلی دقیق شرح حال بیمار را می‌نویسید (یا حداقل ما امیدواریم که شما این کار را بکنید!) تا دکترهای بعدی هم بتوانند درمان را ادامه دهند. حالا این روند را باید برای علوم اجتماعی هم انجام دهیم. چرا علوم اجتماعی فاقد چنین چارت‌های دقیق و با جزئیاتی هستند؟!»

نفیسی در پایان بخش اول صحبت‌هایش با اشاره زیبایی به داستان «آلیس در سرزمین عجایب» می‌گوید: «آلیس در جایی نشسته بود. ناگهان خرگوش جلیقه‌پوشی را دید که ساعت جیبی‌اش را درآورده و می‌گوید دیرم شده! خیلی از ما اگر به جای آلیس بودیم، به خودمان می‌گفتیم: حتماً خواب دیده‌ام! ولی آلیس آنقدر کنجکاو بود و جرات داشت که دنبال خرگوش رفت، از سوراخ رد شد و به دنیای عجیبی رسید که منطق دیگری بر آن حکمفرما بود. هر کدام از ما هم که بخواهیم به انسان‌شناسی علم بپردازیم، باید موجودی به نام علم یا عالم را با همان جلیقه‌ها و ساعت‌هایشان و اینکه همیشه دیرشان شده، دنبال کنیم تا بتوانیم دنیاهای متفاوتی را کشف کنیم. خلاصه اینکه خلاقیت، داستان‌پردازی، وقت‌گذاری، جزئی‌نگری، دقت و مشاهده در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی که راجع به علم در ایران صورت گرفته، کم است و با انسان‌شناسی علم می‌توان این کمبود را جبران کرد.»

پرسش و پاسخ
بعد از صحبت‌های مقدماتی نفیسی، جلسه پرسش و پاسخ آغاز می‌شود. به عنوان اولین سوال، یکی از حضار نظرش را مبنی بر اینکه با این تعاریفی که از انسان‌شناسی علم در این جلسه ارائه شد، بهتر است بگوییم «انسان‌شناسی عالم»! ابراز می‌دارد. نفیسی در جواب به این سوال می‌گوید: «حق با شماست. بله! ولی چیزی که من در اینجا مطرح کردم بیشتر این تعریف را تداعی می‌کند. در حالی که شاخه‌های دیگری از علم انسان‌شناسی نیز به جهان‌بینی مستتر در علوم مختلف می‌پردازد. مثلاً انسان‌شناسان علم به این نتیجه رسیده‌اند که فیزیکدانان انرژی بالا، تعبیر خاصی از زمان پیدا می کنند سپس به این موضوع پرداخته می‌شود که این تعبیر خاص چه تاثیری بر معاشرت‌های اجتماعی این فیزیک‌دانان می‌گذارد.»

اما سوال دیگری که در اینجا به نظر می‌رسد این است که انسان‌شناس علم تا چه سطحی باید در زندگی افراد مورد مطالعه کندوکاو کند؟ فارغ‌التحصیل رشته انسان‌شناسی علم از دانشگاه رایس، تاکید می‌کند که انسان‌شناس علم به افراد در حیطه جمع، علاقمند است و افراد را تا به آن حد که اطلاعاتی در رابطه با جمع به او بدهند، مورد مطالعه قرار می‌دهد. او همچنین تاکید می‌کند که در گذشته بیشتر تفاوت‌های قومی، نژادی و فرهنگی در علم انسان‌شناسی مطرح بود به طوری که رشته‌هایی مانند انسان‌شناسی خاورمیانه وجود داشته است. ولی اکنون تفاوتهای رشته‌ای مد نظر قرار می‌گیرد و رشته‌هایی مانند انسان‌شناسی علم، انسان‌شناسی فلسفه، انسان‌شناسی هنر و… پدید آمده‌اند.

اما از انسان‌شناسی علم صحبت کردیم. شاید اساسی‌ترین پرسشی که می‌توان در این باره مطرح کرد این است که هدف اصلی این رشته چیست؟ به گفته نفیسی مطالعه هر جامعه انسانی، چیزی به بانک اطلاعاتی ما از انسان اضافه می‌کند و باعث می‌شود بفهمیم که انسان چیست، انتخاب‌هایش را چگونه انجام می‌دهد و چگونه رفتار می‌کند. همان‌طور که مطالعه یک قبیله آفریقایی باعث می‌شود بفهمیم که «دیگری» هم در جهان هست و او به گونه دیگری به جهان می‌نگرد. اگر انسان‌شناسی را به مثابه نقد فرهنگی در نظر بگیریم، دانستن جهان‌بینی دیگری، به ما کمک می‌کند تا جهان‌بینی خودمان را تبیین کنیم و یک‌سری از رفتارهای خودمان را به نقد بکشیم و در مجموع انسان‌شناسی علم به ما کمک می‌کند که انسان را بهتر بشناسیم و سپس افراد دیگری باید نتایج پژوهش‌های دقیق و عمیق انسان‌شناسان را بررسی کنند و راهکارهای توسعه را از درون این مطالعات به دست آورند.

بعد از صحبت درباره این اصطلاح جدید یک نگرانی مطرح می‌شود. اینکه در طی این سال‌ها اصطلاحاتی وارد فضای علمی و فرهنگی جامعه شده که متاسفانه به طور عمیق به آنها پرداخته نشده و فقط شمایی از آنها مورد استفاده قرار گرفته‌اند. حال چه باید کرد که انسان‌شناسی علم به این سرنوشت دچار نشود؟ نهال نفیسی در این‌باره می‌گوید: «بله! من هم اصلاً دوست ندارم که بگویم با یک کالای جدید به نام انسان‌شناسی علم وارد ایران شده‌ام و مثلاً شما که تا دیروز فلان کرم را استفاده می‌کردید، از امروز این کرم را بزنید!… اصلاً می‌توانیم اسمش را همان جامعه شناسی علم بگذاریم ولی بگوییم که بیایید از زاویه دیگری به جامعه شناسی علم نگاه کنیم تا به سطح دیگری از شناخت برسیم که تا به حال به خاطر روشهایمان، نتوانسته‌ایم تا به آن سطح برسیم.»

در قسمت دیگری از جلسه پرسش و پاسخ، نفیسی در پاسخ به سوالی تاکید می‌کند که: «خواهش می‌کنم در گزارش‌هایتان از این جلسه، ننویسید که نفیسی ضد‌علم است! من ضد‌علم نیستم! من هم متوجه هستم که ما باید شرایط جامعه‌ای را که در آن صحبت می‌کنیم، در نظر بگیریم و حواس‌مان باشد که پنبه‌هایی را که افراد دیگری با مشقت‌های فراوان زده‌اند، رشته نکنیم! بله! من متوجه خطری که بعضی از حرف‌هایم دارد، هستم و همیشه به خودم می‌گویم آن حرف‌هایی که به دانشجویانت در آمریکا می‌زدی را نباید به دانشجویانت در ایران بگویی. مثلاً در آمریکا روش مقاله نوشتن مرتب نقد می‌شود و خلاقانه و ادبی نوشتن، بیشتر مد نظر قرار گرفته است.

اما معتقدم که همیشه ابتدا باید قوانین اولیه را یاد بگیریم و در مرحله بعد اجازه داریم آن قوانین را بشکنیم. به همین دلیل من در ایران دانشجویانم را تشویق نمی‌کنم که مقالاتشان را به شیوه‌های ادبی، هنری و خلاقانه بنویسند بلکه مجبورشان می‌کنم مقالاتشان را به صورت علمی بنویسند و بعد که آن قوانین را یاد گرفتند حق دارند شیوه‌های جدید را امتحان کنند. وقتی من راجع به نقد حرف می‌زنم، وقتی می‌گویم فلان علم را نقد کنیم، منظورم این نیست که بگویم آن علم اشتباه است. می گویم باید آن را حلاجی و تحلیل کنیم و به عبارت دیگر برده حلقه به گوش هیچ ایده‌ای که حالا از خارج وارد شده، نباشیم و دچار شیفتگی نسبت به آن علم جدید نشویم.»

منبع: خبرآنلاین

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *